سلام به همتون عزیزان.امیدوارم همیشه شاد و لبتون خندون باشه.محمد هستم نویسنده ی این وبلاگ.امیدوارم از مطالب و موضوعات خوشتون بیاد و استفاده ببرین.ازتون خواهشمندم که انتقادات و پیشنهادات خود را جهت بهتر شدن وبلاگ بازگو کنید.با تشکر از بازدید شما.ممنون
همچنان سایه شوم و نحس مرگ بالای سر هنر این سرزمین است
عسل بدیعی درگذشت
عسل بدیعی بازیگر سینمای ایران که از روز گذشته در کما بود، ظهر امروز ۱۲ فروردینماه درگذشت.
گفته شده که اعضای این بازیگر اهدا خواهد شد
ولی مشخص نیست چگونه اعضای بدن که دچار مسمومیت دارویی شده است، برای دیگران قابل استفاده است.
فیلم سینمایی «یک عاشقانه ساده» به کارگردانی سامان مقدم در بخش مسابقه سینمای ایران سیامین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمنامه این فیلم را امیر عربی و زامیاد سعدونیان نوشتهاند.
ادامه مطلب را مشاهده نماييد....
:: موضوعات مرتبط:
عکس بازیگران زن , ,
:: بازدید از این مطلب : 2301
لیندا کیانی باریگر سینمای ایران، در ۲۳ شهریور ماه ۱۳۵۹ در شهر آبادان متولد شد. وی دارای یک خواهر و ۴ برادر است و تحصیلات خود را تا کنون تا مقطع کارشناسی ارشد فلسفه ادامه دادهاست. فعالیتهای هنری را با شرکت در دورههای آموزش بازیگری در کلاسهای آموزشی تحت نظارت محمدرضا شریفی نیا آغاز کرد. او با ایمان حضرتی ازدواج کرده است.
فرشته بیرانوند نخستین زن لرستانی راننده تریلر در ایران انحصار مردانه رانندگی ترانزیت در کشور را شکست تا جاده های کشور این روزها علاوه بر رانندگان ترانزیتی مرد شاهد حضور نخستین راننده زن لرستانی تریلی باشند.
در این پست برای شما دوستان عزیز بیوگرافی بسیاری از بازیگران معروف سینما را قرار داده ایم که شامل سال تولد ، محل تولد و میزان تحصیلات آنها می باشد که به برای مشاهده از شما دعوت میشود به بخش ادامه مطلب بروید . . .
به دور دل تو حصاری کشیدن
به شهر نگاهت منو راه نمیدن
به دل تنگی هام جوابی نمیدن
همیشه با خودم تورو یاد میکنم
میام از دور تماشات میکنم
جهانم رو بی تو پاک میکنم
میگن عشق از سر بچگیه اره همینه
کو بزرگی که جلوی بچگیِ منو بگیره ؟
با ندیدنت چیزی ازعشقم به تو کمتر نمیشه
تو تــــوو قلـــبم خونــه کــــردی
کور شه هر کی که نمیتونه ببینه
دانلود کردی نظر ندادی فایده نداره ها
نظر یادتون نره دوستان گل
:: موضوعات مرتبط:
موزیک ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 388
سر کلاس درس معلم پرسید:هیبچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟
هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکبارهساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه هایکلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیشنیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردنمعلم اونو دید و
گفت:لناجان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟
لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدایگرفته گفت:عشق؟
دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟
معلم مکث کردو جواب داد:خبنه ولی الان دارم از تو می پرسم
لنا گفت:بچهها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درککنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید
و ادامه داد:منشخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستمکه تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو تویدلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عملکنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه بهطوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسیحاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...
من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیشفهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای عشنگیبودsms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق همدیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم میکردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودنعشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضرباشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی بهخاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشقمن بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازینموضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنیناحساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی منطاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دستپدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهشاشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای منتورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطرمن برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی حاضرباشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع غشق منرفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اونرفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برامفرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر بهعهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیمولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجامنتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو (م/د))
لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهیبه معلم کردو گفت: خب خانممعلم گمان می کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آرهدخترم می تونی بشینی
لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتنگریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنباللنا برای مراسم ختمیکی از بستگان
لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟
ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان
دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاشدیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد
آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بودپیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...
لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد
:: موضوعات مرتبط:
داستان و جملات , ,
:: بازدید از این مطلب : 360
فرقـے نمـے کند !!بگویم و بدانـے …!یا …نگویم و بدانـے..!فاصله دورت نمی کند …!!!در خوب ترین جاﮮ جهان جا داریجایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسددلــــــــــــــم…..!!